سلام دوستان این یکی از شعرهای خودمه راستش نمی خواستم شعرهام را تو وبلاگم بزنم اما حالا که اصرار دارید فقط یه دو بیتی
((زبانت را غلافش کن به زیر سم دندانت که آن افعی بی پروا زند نیشی به یارانت
برآن زخم جگر سوزش دوا نبود طبیبی را چرا با لحظه ای غفلت برنجانی حبیبی را؟))
( نی )
چه کنیم خراب رفیقیم اینم یه دوبیتی دیگه
((ای ساز نسازی که به هر ساز بسازی تو نسازی سازی چه بسازم که به سازش تو بسازی))
(( گر ساز بسازی تو به هر ساز نسازی هفت دور به امر سخن خویش بسازی))
(نی)
نظرات شما عزیزان:
محمدامینی 
ساعت1:58---25 شهريور 1390
سلام.یه روزی روزگاری ادرس وبلاگتو دادی بهم توفیق نشد بیام حالا یهو ادرسه رو دیدم و اومدم دیگه...
ازهمه بیشترازین شعرت خوشم اومد اگه مال خودت باشه که واقعا بدا به حال من که تاحالا کشفت نکرده بودم واقعازیبابودش...
به فتوبلاگ منم سربزن ادرسشوگذاشتم خوشحال میشم به ارشیوم هم سربزنی .و نظربدی.
شادباشی
بهروز 
ساعت12:31---28 خرداد 1390
حالا ببينم كي انقدر بهت اصرار كرد كه شعراتو زدي؟ به اين زودي مشهور شدي
بهروز 
ساعت12:39---21 خرداد 1390
نمیخوای از خواب بیدار بشی دیگه؟؟؟؟؟؟
rahbar 
ساعت13:05---26 ارديبهشت 1390
خیلی خبه
زهرا 
ساعت17:52---29 فروردين 1390
سلام. خیلی خیلی به دلم نشست آفرین! امیدوارم که همیشه موفق باشی پسر عمو جون
|